تا سال 2030؛ اقتصاد چین، اقتصاد آمریکا را پشت سر می گذارد!

به گزارش مجله تانی بای، کارشناس مالی گفت: پیش بینی می گردد که کشور چین تا سال 2030 اقتصاد آمریکا را نیز پشت سر بگذارد.

تا سال 2030؛ اقتصاد چین، اقتصاد آمریکا را پشت سر می گذارد!

حامد وفایی کارشناس مطالعات چین در گفت و گو با خبرنگار اقتصاد و انرژی گروه مالی خبرنگاران، در پاسخ به فرایند سیاست هایی که چین به عنوان دومین اقتصاد جهان برای دستیابی به این صندلی اتخاذ نموده است، اظهار کرد: بعد از سقوط امپراطوری چین و وقوع جنگ های داخلی میان کمونیست ها و ملی گرا ها و بعد از انقلاب سال 1949، کمونیست ها سکان مدیریت و راهنمایی چین را در دست گرفتند.

او ادامه داد: آقای مائو تمام مدیریت کشور را عهده دار و دوره جدیدی در کشور چین آغاز شد. می توان فضای سیاسی چین را که روی مسائل مالی و بین المللی اثرگذار است، به سه دسته تقسیم کرد. دوره اول از همان دوره 1949 تا زمانی که سیاست اصلاحات و در های باز به روی چین به جریان می افتد. دوره بعدی از اصلاحات تا دوران معاصر و روی کار آمدن آقای شی جین پینگ است. دوره سوم، از آغاز فعالیت آقای شی جین پینگ تا به امروز که یک دهه اخیر محسوب می گردد.

او اضافه نمود: در دوره اول، چین بیش از یک دهه درگیر مسائل انقلاب بود و بعضی تندروی ها رخ داد. در این دوره بیشتر سیاست درونگرایی را برگزید و دچار نوعی انزوا شده بود. در این دوره به رغم اینکه چینی ها برنامه هایی را برای مسائلی مانند خودکفایی یا توسعه مالی داشتند، به جهت بسته بودن در های سیاست خارجی و ارتباط محدود با کشورها، عملا شرایط مالی چین بدتر شد.

وفایی ادامه داد: در این دوره نظرات و سیاست های مالی مختلفی به اجرا گذاشته شد، اما به دلیل اشتباهات و پر رنگ بودن ایدئولوژی نسبت به رویکرد های مالی، مردم چین ضربات سنگینی را متحمل شدند. در مواردی حتی قحطی های گسترده و کشته شدن بسیاری از مردم را در پی داشت. در نهایت کادر مرکزی حزب کمونیسم چین به این نتیجه رسید که این رویکرد ها به نفع حزب ها و مدیریت نیست.

او اضافه نمود: پس تحولاتی که در آن موقع اتفاق می افتاد از یک طرف حاصل تصمیماتی بود که سردمداران حزب کمونیست در مورد شرایط اقتصاد پیش می بردند. بخشی از آن نیز به الگوبرداری چینی ها از مدل مالی شوروی بر می گشت. از طرفی هم به دلیل اتفاقاتی که میان چین و شوروی رخ داد، چینی ها به سمت آمریکایی ها و غرب متمایل تر شدند، فضا تا حدودی تغییر کرد و از اینجا به بعد دوران دوم آغاز می گردد. دوران دوم، دورانی است که شاهد سیاست های اصلاحی در چین هستیم که این دوران اصلاحات و در های باز چین نامیده می گردد.

وفایی در ادامه توضیح داد: سیاست در های باز ابتدا در یک شهر به عنوان یک سیاست مالی اجرایی شد و با توجه به تاثیرات مثبتی که در آنجا داشت، تعمیم داده شد و موجب توسعه در سراسر چین شد. چینی ها در این قضیه سعی کردند تا اقتصاد را از سیاست جدا نمایند که کار بزرگی بود. چینی ها در عین اینکه با کشوری همانند آمریکا درگیر اختلافات شدید بودند، اما با کمپانی های آمریکایی وارد معامله و تعامل شدند.

او اضافه نمود: دوران دوم که دوران اصلاحات و در های باز است، بسیاری از ساختار های سابق مانند کمون های کشاورزی و ... جمع شد و آزادی هایی نسبی را در حوزه مالی به کشاورزان، روستائیان و ... داد و باعث شد که در مقایسه با دهه های قبل، حداقل در زمینه های کشاورزی میزان محصولات و بازدهی به دو برابر افزایش پیدا کند.

او ادامه داد: اقدام دیگری که بعد از ماجرای اصلاحات و در های باز در دستور کار نهاده شد، موضوع توسعه مالی بود. قبل از آن براساس ایده های مارکسیستی حاکمان، موضوع مبارزه طبقاتی در صدر قرار داشت. اما بعد از دوره اصلاحات و در های باز، توسعه مالی در صدر اهداف نهاده شد و چینی ها فهمیدند که باید یک نظام اداری کارآمد در حوزه های سیاسی و مالی را عملیاتی نمایند.

وفایی اعلام کرد: بنابراین اصلاحات مالی در چین آغاز می گردد و بعد از آن شاهد یکی از سریع ترین رشد های مالی جهان هستیم. چین از سال 1949 دوران جدیدی را آغاز می نماید و تا سال 2003، 12 درصد از کل فراوری ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده است.

او در ادامه اظهار کرد: قبل از اصلاحات و در های باز، بخش صنعت چین عمدتا دست دولت بود، اما در این دوره سیاستی در چین پیش گرفته شده بود که می توان آن را اعطای امتیازاتی به بخش خصوصی نامید. این سیاست سبب شد که سهم دولت در صنعت و فراوری صنعتی کاهش پیدا کند. امروزه نیز به همین صورت است و نمی توان گفت که اقتصاد چین، مالی صد در صد آزاد است. بخش هایی از صنعت چین همچنان دولتی و در دست حکومت است.

او ادامه داد: اقدام دیگری که در حوزه مالی انجام شد؛ ساختار بانکی چین یک ساختار تک بانکی بود که منحل شد و بانک های مختلف و نظام بانکی کارآمد در این کشور ایجاد شد. مجموع این اقدامات سبب شد تا شکلی از نظام نیمه سرمایه داری در چین احیا گردد. در عین اینکه در حوزه سیاسی روی کمونسیم و سوسیالیسم تاکید می کردند، در حوزه مالی شاهد احیای یک شکل جدیدی از نیمه سرمایه داری در چین هستیم.

او اضافه نمود: در دهه 1990 به دلیل اصلاحاتی که در چین انجام شد، تقاضا رونق گرفت. اما این افزایش تقاضا سبب ایجاد نوعی تورم در اقتصاد چین شد و در دورانی شاهد دو برابر شدن تورم چین هستیم. نهاد های تصمیم ساز چینی به فکر مهار و راه حل هایی برای کنترل تورم بودند.

او ادامه داد: سیاستی که چین در دستور کار قرار داد و آمریکایی ها نیز از آن انتقاد می نمایند، پایین نگه داشتن ارزش پول است. چین برای توسعه صادرات خود این سیاست را پیش گرفت که رشد صادرات و رونق فراوری را در پی داشت.

این کارشناس مطالعات چینی در ادامه گفت: از اواسط دهه 1990، شاهد این هستیم که چینی ها سیاست های مالی جدیدی را در راستای اقتصاد مبتنی بر بازار در دستور کار قرار می دهند. علاوه بر آن، اصلاحاتی مانند ایجاد نرخ واحد ارز در نظام ارزی ایجاد کردند. اگر نرخ یوهان 6.4 دلار است، در بازار سیاه، هیچ وقت این 6 یوهان تغییر نمی نماید، بلکه این 0.4 است که تغییر می نماید.

او با اشاره به سیاست های اخیر چین اعلام کرد: در چهار تا پنج سال اخیر سیاستی در چین دنبال می گردد به نام سیاست چرخه دو گانه. چینی ها اقتصاد خود را مانند دو چرخ دنده ای که گردش یکی باعث گردش دیگری می گردد، در نظر گرفتند. یک چرخ را اقتصاد کشور چین می دانند و چرخ دوم را اقتصاد کل جهان در نظر می گیرند. چین به لحاظ مالی، اقتصاد خود را بخشی از اقتصاد جهانی در نظر گرفته است.

او ادامه داد: دوران سوم که زمان فعلی است، این چرخه دو گانه مطرح می گردد. سپس دو موضوع مورد توجه چینی ها قرار می گیرد؛ یکی کیفیت کالای چینی است. به این معنی که معتقدند دوره ای که به هر قیمتی فراوری می کردیم گذشته و اکنون باید کالای با کیفیت چینی را به جهان عرضه کنیم. دوم، بحث نگاه به درون است. یعنی در عین اینکه اقتصاد خود را به عنوان بخشی از اقتصاد نظام بین الملل تعریف می نمایند، یک نگاه به درون نیز ایجاد شده است. به این معنی که چرخه عرضه و تقاضا را در داخل خود چین نیز داشته باشند.

وفایی توضیح داد: یکی از دلیل های اصلی این نگاه آسیب هایی بوده که ادغام بیش از حد ساختار مالی چین در نظام جهانی برای آن ها پدید آورده است. به عنوان مثال، تحریم های آمریکا یا ضربه هایی که آمریکایی ها در بحث تعرفه به چینی ها زدند. به همین خاطر در این دوران سوم، بحث نگاه به درون در چین مطرح است. یعنی چین یک فضای دو گانه را در اقتصاد خود پیگیری می نماید که بخش اول آن ادغام در اقتصاد جهانی است و بخش دوم، نگاه به داخل برای اصلاح مسائل و معضلات خود است.

او اضافه نمود: امروزه چین بعد از فراز و فرود ها به دومین اقتصاد جهان تبدیل شده و پیش بینی می گردد که تا سال 2030 آمریکا را نیز پشت سر گذاشته و به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل می گردد. میزان فراوری ناخالص داخلی چین حدود 10 هزار دلار است که در مقایسه با سال 1952، 180 بار افزایش پیدا نموده است.

او گفت: فراوری ناخالص ملی چین، از 48 میلیارد دلار به بیش از 11 هزار میلیارد دلار رسیده است. در تاریخ جهان تا به امروز هیچ کشوری چنین رشدی را در مدت نیم قرن تجربه ننموده است. امروزه اقتصاد چین، یک اقتصاد پیشرفته محسوب می گردد در حالی که چینی ها خود را کشوری در حال توسعه در نظر می گیرند.

وفایی ادامه داد: در این اقتصاد، سهم کشاورزی از فراوری ناخالص داخلی در سال 1952، بالای 80 درصد و یک کشور دهقان محور بود. این میزان در سال 2018 به 26 درصد رسید و این سهم خدمات است که افزایش پیدا نموده است.

او گفت: اکنون بخش خصوصی بخش قابل ملاحظه ای از اقتصاد چین را در اختیار دارد و 50 درصد عایدی مالیاتی چین، 60 درصد فراوری ناخالص داخلی و 80 درصد از فرصت های شغلی در منطقه ها مختلف چین را بخش خصوصی تامین می نماید و در اختیار دولت نیست.

البته یکی از معضلات فعلی چین، اختلافات طبقاتی و مسائل فرهنگی و ... است و چینی ها تاکید دارند که بخش میانه جامعه را توسعه دهند.

او اضافه نمود: چین دو برنامه بلندمدت تحت عنوان اهداف 100 ساله دارد. اهداف 100 اول تمام شد و یکی از محور های اصلی آن تشکیل جامعه مرفه کوچک بود. امروزه چین اعلام می نماید که برنامه اول محقق شده و وارد برنامه 100 ساله دوم شده اند.

وفایی در خاتمه تاکید نمود: چین شریک اول تجاری ما است. کشوری است که ما با او مشارکت جامع راهبردی را تنظیم کردیم. شناخت چین برای ما امروز یک ضرورت قطعی است و نمی گردد در مقابل آن چشم بست و باید شناخت چین را در دستور کار خود قرار دهیم.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 25 آبان 1400 بروزرسانی: 25 آبان 1400 گردآورنده: tani-buy.ir شناسه مطلب: 1825

به "تا سال 2030؛ اقتصاد چین، اقتصاد آمریکا را پشت سر می گذارد!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تا سال 2030؛ اقتصاد چین، اقتصاد آمریکا را پشت سر می گذارد!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید