تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل رامبرانت و رازهای پنهان این اثر کلاسیک

به گزارش مجله تانی بای، گاهی یک تصویر آن قدر زنده است که احساس می کنی از دل تاریخ بیرون جهیده و درست روبه روی تو ایستاده. در یک روز آرام که باد ملایمی پردهٔ اتاق را تکان می داد، نقاشی طوفان در دریای جلیل را دوباره دیدم. این بار توجه من تنها به موج های بلند و آسمان تیره نبود، بلکه به این حقیقت جلب شد که این نقاشی تنها صحنه ای از یک طوفان دریایی نیست. آنچه دیده می گردد تصویری از ترس، امید، سردرگمی و کوشش انسانی برای بقاست. وقتی بیشتر نگاه می کنی، متوجه می شوی که این توصیف اغراق آمیز نیست و هر چهره در نقاشی انگار بخشی از تجربه های خود ما از رنج و اضطراب را روی پرده گذاشته است. همین ارتباط انسانی بود که باعث شد کنجکاو شوم بار دیگر این اثر را با زاویه ای تازه آنالیز کنم و ببینم در پشت این ترکیب نور و سایه چه روایت پنهانی وجود دارد.

تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل رامبرانت و رازهای پنهان این اثر کلاسیک

نکتهٔ جالب این است که این نقاشی تنها صحنه ای مذهبی نیست، بلکه دریچه ای به حساسیت روانی رامبرانت، برداشت او از نور، شناخت او از رفتار امواج و نیز توانایی اش در ثبت واکنش های انسانی است. در واقع تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل بیش از آنکه به معنای مطالعهٔ یک اثر هنری باشد، تجربهٔ نزدیک شدن به فکر هنرمندی است که می دانست چگونه اضطراب و امید را در یک قاب فشرده کند. از طرفی، این اثر تنها نقاشی دریایی به جای مانده از اوست که معنای آن را از نظر تاریخی حتی برجسته تر می نماید. بنابراین مقدمه ای که می خوانی کوششی برای رسیدن به فهم عمیق تری از این اثر است. فهمی که نه بر اساس روایت های کلیشه ای، بلکه به یاری آنالیز فنی، تاریخی و احساسی شکل می گیرد و نشان می دهد چرا این نقاشی هنوز بعد از قرن ها موضوع بحث و تأمل است.

1. بازخوانی تاریخی نقاشی و جایگاه آن در زندگی رامبرانت

وقتی به مسیر زندگی رامبرانت نگاه می کنیم، این اثر جایگاه ویژه ای پیدا می نماید. او در دههٔ سوم زندگی اش بود، زمانی که هنوز زندگی خانوادگی اش آرام بود و بحران های مالی بر او سایه نینداخته بودند. این دوره در کارنامه او دوره ای پرانرژی است که آثارش از جسارت، استفادهٔ غیرمعمول از نور و نوعی اعتماد به خود نشأت می گیرد. طوفان در دریای جلیل ارتباط نزدیکی با این مرحله دارد. در این نقاشی نشانه های همان روایت گری نمایشی او دیده می گردد، یعنی حالتی از تنش که در آثار متأخرش بیشتر به درون انسان ها منتقل می گردد. آنچه این اثر را مهم می نماید این است که او به سراغ موضوعی رفت که در سنت نقاشی هلندی کمتر به شکل دراماتیک تصویری شده بود و همین موضوع اهمیت آن را از نظر تاریخ هنر افزایش می دهد.

وقتی به جزئیات نگاه می کنیم، می بینیم رامبرانت آگاهانه تصمیم گرفته فضای اضطراب را با واقعیت تاریخی ادغام کند. او کشتی را شبیه کشتی های قرن هفدهم ترسیم نموده، نه قایق های دورهٔ کتاب مقدس، و این انتخاب نشان می دهد می خواست صحنه را به زمان خود بیاورد. او رابطهٔ بین پس زمینهٔ تاریخی، فضای احساسی و روایت مذهبی را با هم ترکیب نموده تا اثری بسازد که هم تأثیر دینی داشته باشد و هم از نظر بصری با تجربهٔ دریانوردان زمان خودش همخوانی پیدا کند. این انتخاب سبب شد نقاشی علاوه بر جنبهٔ مذهبی، جنبهٔ فرهنگی و اجتماعی نیز پیدا کند.

این اثر بخشی از مجموعه ای بود که برای حامیان ثروتمند ساخته شد و همین موضوع اهمیت مالی و اجتماعی آن را افزایش می داد. امروزه با اینکه این تابلو در جریان سرقت مشهور موزهٔ آیزابلا استوارت گاردنر ناپدید شده، جایگاه آن در تاریخ هنر تثبیت شده است. نبود فیزیکی تابلو باعث شده ارزش نمادین آن بیشتر گردد و هر تصویر بازتولید شده ای از آن، اهمیت تاریخی بیشتری پیدا کند.

2. نور، سایه و رفتار امواج؛ چطور رامبرانت واقعیت فیزیکی طوفان را بازسازی کرد؟

برای تحلیل این اثر باید درک کنیم رامبرانت چگونه از دانش بصری زمان خود بهره گرفت. او نه یک دانشمند بود و نه به شکل رسمی رفتار امواج را مطالعه می کرد، اما نگاهش دقیق بود. با وجود اینکه معادلاتی مثل معادلهٔ نیویستوکز (Navier-Stokes) در قرن هفدهم وجود نداشتند، رامبرانت از مشاهدهٔ مستقیم متوجه می شد امواج در شرایط باد شدید چگونه حرکت می نمایند. موجی که در جلوی کشتی می بینیم، حالت فشرده ای دارد که شبیه امواجی است که تحت تأثیر فشار ناگهانی باد شکل می گیرند. خطوط خمیدهٔ موج، رگه های کف سفید و جهت شیب بدنهٔ کشتی نشان می دهد او رفتار آب را با دقت آنالیز نموده است.

در خصوص نور نیز این اثر نمونه ای عالی از تکنیک کیاروسکورو (Chiaroscuro) است. تضاد شدید بین بخش روشن موج و تاریکی آسمان باعث می گردد نگاه بیننده به نقطهٔ مرکزی کشیده گردد. این تضاد نه تنها از نظر هنری مؤثر است، بلکه از نظر روانی حس بحران را برجسته می نماید. اگر نور پردازی ضعیف تر بود، صحنه حالت تعلیقی خود را از دست می داد. بنابراین در اینجا نور به شکل ابزاری برای راهنمایی احساسی بیننده استفاده شده است.

رامبرانت بعلاوه جهت حرکت باد را دقیق رعایت نموده است. باد از سمت چپ وارد صحنه می گردد و پرده های کشتی را به سمت راست می کشاند. در نتیجه بدن های افراد نیز در جهت مخالف خم شده اند. این یک هماهنگی فیزیکی قابل توجه است که از دانش تجربی او دربارهٔ حرکت باد و واکنش اجسام خبر می دهد.

3. چهره ها و نقش احساسی آنها در روایت طوفان

یکی از برجسته ترین ویژگی های این اثر تنوع احساسی چهره هاست. رامبرانت در این تابلو 13 فرد را نشان داده و هر یک نمایندهٔ یک نوع واکنش انسانی به بحران است. یکی طناب را با تمام قدرت گرفته، دیگری به آسمان نگاه می نماید، فردی در کوشش است بادبان را کنترل کند و چند نفر در گوشهٔ قایق گرد هم آمده اند و از شدت ترس بدنشان منقبض شده است. این تنوع باعث می گردد هر بیننده بتواند بخشی از خود را در نقاشی پیدا کند.

در سمت راست، مردی نشسته و به بیننده نگاه می نماید. بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند این چهره خودِ رامبرانت است که به عنوان نوعی امضا در اثر حضور دارد. این انتخاب نه تنها یک شوخی هنری است، بلکه نشانه ای از ارتباط روانی هنرمند با بحران های انسان است. او خود را در دل صحنه گذاشته تا نشان دهد تجربهٔ ترس، تجربه ای مشترک است. اگر این تفسیر را بپذیریم، آن گاه نقاشی شکل تازه ای پیدا می نماید و تبدیل می گردد به روایتی که هم بیرونی است و هم درونی.

افزون بر آن، چهره ها با دقتی رسم شده اند که احساسی نزدیک به تئاتر دارند. نوع نور بر صورت ها، زاویهٔ بدن ها و حالت دستان نشان می دهد رامبرانت مانند یک کارگردان صحنه را تنظیم نموده است. ترکیب فضا و بدن ها باعث شده روایت مذهبی به یک تجربهٔ انسانی تبدیل گردد. بنابراین این نقاشی نه صرفاً یک تصویر مذهبی، بلکه یک مطالعهٔ روان شناختی دربارهٔ واکنش انسان در شرایط مرگبار است.

4. روایت مذهبی و تبدیل آن به تجربهٔ انسانی

وقتی به بستر مذهبی این نقاشی نگاه می کنیم، می بینیم رامبرانت آگاهانه از روایت اناجیل الهام گرفته اما برخلاف بسیاری از هنرمندان مذهبی قرن هفدهم، پیغام را با اشارهٔ مستقیم منتقل ننموده است. او به جای اینکه لحظهٔ معجزه را نشان دهد، صحنهٔ پیش از آن را انتخاب نموده که در آن تنش و اضطراب در اوج است. همین انتخاب باعث شد تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل ساختاری متفاوت پیدا کند، زیرا نقاشی نه دربارهٔ پیروزی، بلکه دربارهٔ تجربهٔ انسانی ترس قبل از امید است. این تصمیم نشان می دهد رامبرانت می خواست نگرش شخصی تری ارائه کند. بسیاری از کشتی نشینان در آثار مذهبی غالباً چهره هایی نمادین اند، اما در اینجا هر چهره دارای شخصیت مستقل است و حالت بدن ها روایت را از جنس احساسات انسانی می سازد.

در این تابلو مفهوم ایمان به عنوان یک واکنش روانی مطرح می گردد. فردی که در گوشه نشسته و به نقطه ای خارج از قاب نگاه می نماید، در لحظه ای قرار گرفته که تازه تصمیم می گیرد اعتماد کند یا تسلیم گردد. این حالت دقیقاً نقطهٔ میانی بین اضطراب و آرامش است و رامبرانت آن را با نور کم رنگی بر پیشانی او ثبت نموده است. نور در این بخش از تابلو نه نماد یک حضور ماورایی، بلکه عامل برجسته کردن مسیر تجربهٔ درونی این شخصیت هاست. بنابراین ما با یک صحنهٔ مذهبی روبرویم که ساختار آن به صورت پدیدارشناسانه به تجربهٔ ترس نزدیک شده است.

در نتیجه این تابلو توانسته روایت دینی را به تجربه ای قابل فهم برای انسان معاصر تبدیل کند. بدون اینکه تکیه ای بر آموزهٔ خاصی داشته باشد، مضمون تعادل روانی انسان در بحران را مطرح می نماید. همین نکته اهمیت این اثر را برای مخاطب امروز حفظ نموده است.

5. ترکیب بندی، عمق و جهت نیروهای فیزیکی در صحنه

برای فهم بهتر قدرت بصری این اثر باید نحوهٔ ترکیب بندی آن را با جزئیات آنالیز کنیم. رامبرانت از یک ساختار مثلثی استفاده نموده که در نقاشی های دریایی کمیاب است. رأس این مثلث در بالای دکل واقع شده است و اضلاع آن به دو دستهٔ انسان ها تقسیم می گردد. این ساختار باعث شده تمام نیروها به سمت مرکز بحران، یعنی محل اتصال بادبان و بدن های درگیر، متمرکز شوند. در عین حال، سبکی ترکیب بندی مانع سردرگمی بصری می گردد و بیننده راه خود را در پی نور و خطوط موج می یابد. وقتی مسیر حرکت نگاه را دنبال می کنیم، متوجه می شویم رامبرانت مسیر انرژی باد را از چپ به راست راهنمایی نموده و با استفاده از بدنهٔ کشتی آن را خم نموده است.

برای بازسازی واقع گرایانهٔ این نیروها، رامبرانت باید تجربهٔ عملی از حرکت کشتی ها داشته باشد. در تصویر جهت کج شدن عرشه دقیقاً مطابق فشار باد طراحی شده و همین توازن از نگاه امروز ما هم منطقی است. اگر نسبت زاویه را با شیب امواج و جهت پرده ها مقایسه کنیم، می بینیم او از نوعی حس فیزیکی بهره گرفته که امروزه در تحلیل نیروها در دینامیک سیالات (Fluid Dynamics) نیز مورد استفاده قرار می گیرد. اگرچه او فرمول های فیزیکی مثل سرعت زاویه ای یا بردار نیرو را نمی نوشت، اما در عمل همان مؤلفه ها را مشاهده و ترجمهٔ بصری می کرد.

لایهٔ دیگر این صحنه، عمق فضایی است. رامبرانت با تاریکی پشت کشتی نوعی بی کرانگی ایجاد نموده است. امواج در سمت چپ روشن و جزئی نگارانه اند، اما در سمت راست محو، گویی کشتی در مرز ناشناخته ای قرار گرفته است. این تضاد عمق نه تنها از نظر زیبایی شناختی پیروز است، بلکه به تشدید حس خطر یاری می نماید. بنابراین ترکیب بندی در این اثر حاصل انتخاب های دقیق و هم زمان شهودی است.

6. جایگاه اثر در میان نقاشی های دریایی قرن هفدهم

اگر این نقاشی را در بافت تاریخی آن آنالیز کنیم، متوجه می شویم حضور چنین اثری در کارنامهٔ رامبرانت استثنایی است. هلند قرن هفدهم مهد نقاشی های دریایی بود، اما بیشتر این آثار به وسیله هنرمندانی مانند ویلم فان دِوِلدِه (Willem van de Velde) خلق می شدند. آنها بیشتر به ثبت لحظه های واقعی یا توصیف وقایع مهم دریانوردی می پرداختند. در مقابل، رامبرانت که بیشتر به چهره نگاری و روایت های کتاب مقدس علاقه داشت، تنها یک بار به سراغ نقاشی دریایی رفت. این ویژگی باعث شده طوفان در دریای جلیل جایگاهی خاص در تاریخ هنر پیدا کند.

برخلاف نقاشی های معمول دریایی که اغلب ساختاری متعادل و آرام دارند، این اثر آشوب را به مرکز قاب آورده است. این تضاد با سلیقهٔ مرسوم زمان، جسارت رامبرانت را نشان می دهد. او نه تنها صحنه ای از نبرد انسان با طبیعت را تصویر نموده، بلکه آن را از منظر روانی روایت نموده است. در واقع این نقاشی به علت ترکیب تخیل هنری، مهارت فنی و انگیزهٔ مذهبی، در میان آثار دریایی جرمیتی متفاوت دارد.

نکتهٔ دیگر اینکه هلند در آن دوران ملت دریانوردی بود و تجربهٔ طوفان برای مردم آشنا بود. اما رامبرانت از این آگاهی عمومی برای ساخت روایت بهره برد، نه برای ثبت یک حادثهٔ مستند. همین موضوع باعث شد اثرش بیشتر در حوزهٔ نقاشی تاریخی و مذهبی دسته بندی گردد، نه در ژانر دریایی. این مرزبندی سیال یکی از عوامل مهم ماندگاری اثر است.

7. سرقت از موزه و نقش غیبت اثر در معروفیت جهانی آن

این تابلو در سال 1990 از موزهٔ آیزابلا استوارت گاردنر ربوده شد و هنوز هم پیدا نشده است. موضوع سرقت تأثیری عمیق بر جایگاه این اثر گذاشت، زیرا غیبت آن سبب شد اهمیت فرهنگی اش بیشتر گردد. در تحلیل های هنری، آثاری که ناپدید می شوند نوعی راز پیدا می نمایند و همین رازآلودگی باعث افزایش علاقهٔ عمومی می گردد. این اتفاق در خصوص تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل نیز صادق است.

در جریان سرقت، قاب از دیوار جدا شد و برجای آن تنها اتاقی خالی باقی ماند. این فضای خالی تبدیل شد به بخشی از حافظهٔ فرهنگی اثر. بازدیدنمایندگان موزه اکنون با دیواری روبرو می شوند که جای خالی نقاشی را نشان می دهد و همین حس فقدان قدرت عاطفی خاصی ایجاد می نماید. این شرایط یادآور این است که آثار هنری تنها در زمان حضورشان تأثیرگذار نیستند، بلکه غیبت آنها نیز نوعی روایت می سازد.

افزون بر آن، نبود این اثر سبب افزایش ارزش نسخه های باکیفیت بازتولید شده آن شده است. هر بار که تصویری از تابلو در کتاب ها یا سایت ها دیده می گردد، مخاطب در فکرش این غیبت را احساس می نماید. این احساس بخشی از تجربهٔ معاصر ما از این نقاشی شده است. بنابراین می توان گفت سرقت نه تنها نقاشی را از دسترس خارج کرد، بلکه به شکل ناخواسته جایگاه آن را در تاریخ هنر تثبیت کرد.

خلاصهٔ نهایی

این نقاشی صحنه ای از یک طوفان سهمگین را نشان می دهد که در آن انسان ها با نیروهای طبیعت دست وپنجه نرم می نمایند و هر چهره نمایندهٔ نوعی واکنش انسانی است. رامبرانت با استفاده از نور و سایه توانسته لحظهٔ بحران را در اوج تنش حفظ کند و مسیر نگاه بیننده را به سمت مرکز روایت راهنمایی کند. ساختار ترکیب بندی مثلثی و توجه دقیق به نیروهای باد و موج، واقع گرایی فیزیکی اثر را تقویت نموده است. انتخاب او برای نمایش لحظهٔ پیش از معجزه باعث شد روایت مذهبی به تجربه ای روان شناختی تبدیل گردد. آگاهی هنرمند از رفتار آب و حرکت باد بدون استفاده از فرمول های علمی، تابلو را به نمونه ای پیروز از مشاهدهٔ تجربی تبدیل نموده است. ناپدید شدن اثر پس از سرقت نیز لایهٔ جدیدی از اهمیت فرهنگی به آن افزوده و سبب شده حساسیت عمومی نسبت به تابلو افزایش یابد. به همین علت تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل امروز همچنان موضوعی زنده است و برای مخاطب معاصر معنایی عمیق تر از یک اثر مذهبی دارد.

❓ پرسش های رایج

1. چرا این نقاشی تنها اثر دریایی شناخته شدهٔ رامبرانت است؟

رامبرانت بیشتر به پرتره و روایت های مذهبی علاقه داشت و معمولاً سراغ ژانر دریایی نمی رفت. تنها در این مورد موضوع طوفان را به علت قدرت احساسی آن انتخاب کرد. همین استثنا بودن باعث افزایش ارزش تاریخی این اثر شده است.

2. آیا واقع گرایی امواج و باد در این نقاشی با اصول علمی امروز سازگار است؟

رفتار امواج و جهت باد در تصویر با فیزیک واقعی طوفان مطابقت دارد. رامبرانت بدون ابزار علمی مدرن توانست عناصر طبیعی را به وسیله مشاهدهٔ دقیق بازسازی کند.

3. چرا چهره های داخل کشتی این قدر متفاوت اند؟

رامبرانت می خواست طیف گسترده ای از واکنش های انسانی را نشان دهد. او با این تنوع، مخاطب را وارد تجربهٔ روانی طوفان می نماید و صحنه را از کلیشه های مذهبی دور می سازد.

4. ناپدید شدن اثر چه تأثیری بر معروفیت آن گذاشت؟

غیبت تابلو نوعی راز فرهنگی ایجاد کرد و توجه عمومی را به آن افزایش داد. این فقدان اکنون بخشی از تجربهٔ مخاطبان از اثر شده است.

5. پیغام اصلی نقاشی چیست؟

پیغام اصلی ترکیبی از ترس، امید و روبروهٔ انسان با بحران است. رامبرانت نشان می دهد که در لحظهٔ اضطراب، ایمان و تردید همزمان در انسان حضور دارند.

دکتر علیرضا مجیدی

پزشک، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران

دکتر علیرضا مجیدی، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران .

با بیش از 20 سال نویسندگی ترکیبی مستمر در زمینهٔ پزشکی، فناوری، سینما، کتاب و فرهنگ.

باشد که با هم متفاوت بیاندیشیم!

دربارهٔ علیرضا مجیدی در خبرنگاران

مطالب مرتبط

این هنرمند سلبریتی ها را در قالب پرتره های نقاشی های کلاسیک، نقاشی نموده است

ما در آغاز دوره 26 چرخه خورشیدی هستیم - پیش بینی طوفان های خورشیدی خطرناک - کدام شهرهای آمریکا در…

رازهای حیرت انگیز تمدن مایا ؛ نگاهی به شکوه، فروپاشی و رمز و رازهای این امپراتوری باستانی

ظاهرا قرار بود این عکس ها، عکس های ساده ای باشند، اما تصادفی چشم انداز ای شبیه تابلوهای نقاشی کلاسیک را تداعی می نمایند

عکس بدهید و نقاشی بگیرید: این الگوریتم عکس ها را تبدیل به نقاشی هایی به سبک ونگوک تا پیکاسو می نماید!

این هنرمند از بلوک های لگو برای خلق نقاشی های خیره نماینده ای استفاده می نماید که تقریباً شبیه نقاشی یا…

منبع: یک پزشک
انتشار: 5 آذر 1404 بروزرسانی: 5 آذر 1404 گردآورنده: tani-buy.ir شناسه مطلب: 2414

به "تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل رامبرانت و رازهای پنهان این اثر کلاسیک" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تحلیل نقاشی طوفان در دریای جلیل رامبرانت و رازهای پنهان این اثر کلاسیک"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید